Thursday, December 25


از دور به تو مينگرم و آواي کمرنگ شده آنسوي بيابان را با نگاهي حيرت زده دنبال ميکنم تا که نشاني از سرشار بودن لحظه هايم بيايم...آغوشم باز است و انتظارم ممتد ...با هر ضربانه کهکشان؛ غرق تر و غرق تر ميشوم ...نا اميدي شناور در درياي اميدم...اميد من ...اميد ...اميد ...اميد...
و بي تو زندگي چه بي رنگ است
و بي تو حتي اگر چه مخفي پشت بوته هاي فراموشيه لحظه ها باشي ؛ زندگي به پشيزي هم نمي ارزد!

Monday, December 8

هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است
پنجره ؛ عشق ..هوا ..فکر... زمين مال من است
چه اهميت دارد گاه اگر مي رويد قارچ هاي غربت؟



يكی از خوبيهاي امريكا اينه كه نظمش خيلی با زجر نيست كه مردم ازش فراری بشن...يعنی هر چی هست بهتر كشورهايی مثل آلمان است...

Sunday, December 7

اگر يه روز خورشيد قلبت طلوع نکنه چي ميشه؟

اگه يه روز تو بيابونه دلت سرگردون بموني چي ميشه؟

اگه يه روز همه خار هاي عالم بيان و فرو برن تو قلبت کي بايد زخماي دلت رو دوا کنه؟

و اگه يه روز خورشيدي تو قلبت طلوع کنه که ديگه هيچوقت غروب نکنه ...

اگه تو دلت يه نسيمي وزيدن بگيره که دلت رو تبديل به يک سرزمين هميشه سرسبز

کنه ...جايي که تا چشم کار ميکنه گله و بوي گل...گلهاي بي خار ...

يه سرزمين پاک پر نشاط و باور نکردني...

اينا فرقشون با همديگه چيه؟

کي مي خواد چه جوري باشه؟

هر کي هر جوري هست خودش خواسته؟؟