Tuesday, August 10

نماز

نماز
نشستن توی همين ايوانی ست
که جايی ميان زمين و آسمان
می شود غبار دنيا را تکاند از لباس هر روزگی
و خدايی که نشسته کنارم
- لبخند زندگی روی لبهاش
هيچ نمی گويدم
هيچ نمی گويمش
و هزار حرف نگفته بين ما
- بی نياز ِ گفتنی .

۵ اوت ۲۰۰۴

Monday, August 2

يعني من هم دچار عادتها شده ام؟ غرق در زندگيه هميشگي؟ اي کاش يک نفر برايم کلمه من را معنا ميکرد؛ اينجوري شايد مي توانستم از روزمرگي و غرق شدن دور شوم...همه آدم ها دچار من بودنشون هستن و اي کاش معني من را مي فهميدم؛ مي فهميديم...مني که هيچوقت وجود نداشته و تهي ترين واژه آشناست ...
پ.ن- يکي به من بگه چجوري بايد اتاق رو تميز کرد؟ يادم رفته.